و خدایی که در این نزدیکی است

فروشگاه ایرانیان

و خدایی که در این نزدیکی است

فروشگاه ایرانیان

تولدم بود

امروز تولدم بود، ۱۲ بهمن

۳۲ سالگی چه مزه ایه؟

دیشب خونه خواهرم بودم ، همسری زنگ زد و گفت آوا شام بریم بیرون؟ من و مون کردم و گفتم بریم، گفت ولنتاینه بریم بیرون....قطع که کردم با خودم گفتم امشب که ولنتاین نیست، اومد دنبالمونو چیزی نگفتم. 

اول رفتیم برا محمد جایزه خرید بخاطر کارنامه بعد هم رفتیم رستوران....اونجا که نشستیم تولدم و تبریک گفت....گفت اینجوری گفتم که ذهنت و منحرف کنم اینجا بهت تبریک بگم....جاتون خالی شام خوردیم و اومدیم خونه.

آهان صدتومن هم کادو داد.

امروز مامان گفت بابا گفته شب کیک بگیریم بریم خونشون گفتم اون خودش اینقدر کیک خوشمزه میپزه که اصلا آدم رغبت نمیکنه کیکا قنادی و بخوره(حس اون سوسکه بهم دست داد که مامانش میگفت قربون دست و پا بلوریت)

خلاصه گفت ما شام میگیریم میایم اونجا. ۵۰ تومن هم کادو دادن....ی شیرینی خوری هم میخوام بخرم مامان گفت بگیر پولشو میدم.

همسری هم اومد با کیک و دسته گل.

پی نوشت. ولش کن ....بذار همینا باشه فقط

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.